پسری هستم که امروزی ها به من می گویند "عقب مانده". راستی ، چرا من عقب مانده ام؟؟؟ جوابش ساده است: عقب مانده ام؛ چون دوست دختر ندارم. عقب مانده ام؛ چون هنگام رو به رو شدن با نامحرم، سرد و سنگین برخورد می کنم و به زمین نگاه می کنم نه اینکه زل بزنم به چشمان او. عقب مانده ام؛ چون ابرویم را برنداشته ام. عقب مانده ام؛ چون روی نوامیسم غیرت دارم.بقیه هر چه می خواهند ، بگویند. عقب مانده ام؛ چون صورتم مثل آینه برق نمی زند.
امام جمعه اردبیل گفت: ۱۹ ژانویه نقطه عطف تاریخی در تاریخ ایران، اسلام و آذربایجان است و باید به نام روز آذریهای مسلمان جهان نامگذاری شود.
آیتالله سیدحسن آملی در خطبههای نماز جمعه این هفته شهر اردبیل اظهار کرد: 24 سال پیش در دیماه سال 68 در اواخر حکومت شوروی سوسیالیستی حادثه بزرگی در مرز ایران و شوروی اتفاق افتاد بدین قرار که بر اثر ضعف دولت شوروی مهار مرزها از دست رفت و از مرکز دستور رسید که از ضدیت در کنترلهای امنیتی کاسته شود و به تدریج آثار فروپاشی هویدا شد.
وی گفت: هر روز مردم متدین آذربایجان در کنار رود ارس میایستادند و با ندای اللهاکبر و لا اله الا الله به ایرانیان و اسلام ابراز عشق و احساسات میکردند.
رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: «كسى كه به شب در آيد در حالى كه به سبب طلب حلال خسته باشد، آمرزيده داخل شب شده است.» پدرم، ناراحت نباش....... همین نان حلالی که بدست می آوری و در دست داری به تمام سفره های رنگینی که بعضی ها دارند می ارزد.... این روزها کسب نان حلال عرضه میخواهد که....... پدرم تو این عرضه را داری..... دستت را میبوسم..... پدرم فرشته زمینی روزگاری......
خاطره ای از حجت الاسلام پناهیان اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه گفت: حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه گفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم گفت: من رفتنی ام! گفتم: یعنی چی؟ گفت: دارم میمیرم گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟ گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد. گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میده با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟ فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش
حجت الاسلام دانشمند : اگر من از مظلومیت رهبر بگویم شاید دلتان خون بشود ، خیلی مظلومند ایشان این موضوع را من با یک واسطه می گویم . با یکی از محافظ های آقا در حرم امام رضا (ع) روبروی ضریح،دو به دو با هم بودیم گفتم از آقا چه خبر ؟میگفت ما روزهای دوشنبه، ( این را میگفت و گریه میکرد ) می رویم به خانواده شهدا سرکشی میکنیم . آقا می فرمودند به خانواده شهدا نگویید که ما می آییم که به زحمت نیافتند .یک ربع قبل آقا در ماشین هستند ما درب میزنیم و میگوییم آقا می خواهند تشریف بیاورند منزل و یک سلام و علیکی با مادر و پدر شهید نمایند .
یکبار رفتیم درب خانه دو شهید، من خودم رفتم دیدم درب باز است و آب و جارو کردند. درب زدم ، مادر شهید آمدند دم درب و گفتند: آقا کــــــــــو .گفتم: کدام آقا؟ گفت : مقام معظم رهبری کجاست ؟گفتم : شما از کجا می دانید ؟ شروع کرد به گریه کردن، گفت دیشب خواب بچه هام را دیدم، بچه ها آمدند گفتند خوش بحالت، فردا سید علی می خواهد بیاید خانه تان . اینجا که رسید، مقام معظم رهبری هم رسیدند به درب خانه .بعد مادر شهید گفت من خواب دیدم که امام هم تشریف آوردند،و گفتند فردا سید علی آقا می خواهند بیایند، ما هم تبریک می گوییم و یک مطلبی هم امام فرمودند و پیغام دادند که من به شما بگویم . مقام معظم رهبری فرمودند چه پیغامی !؟ مادر شهید گفتند: امام فرمودند سلام ما را به سید علی آقا برسانید و به ایشان بگویید اینقدر از خدا طلب مرگ نکن !فرج نزدیک است انشاءالله، آقا خیلی گریه کرد ....
ای خداوند! به علمای ما مسئولیت و به عوام ما علم و به مومنان ما روشنایی و به روشنفکران ما ایمان و به متعصبین ما فهم و به فهمیدگان ما تعصب و به زنان ما شعور و به مردان ما شرف و به پیران ما آگاهی و به جوانان ما اصالت و به اساتید ما عقیده و به دانشجویان ما نیز عقیده و به خفتگان ما بیداری و به دینداران ما دین و به نویسندگان ما تعهد و به هنرمندان ما درد و به شاعران ما شعور و به محققان ما هدف و به نومیدان ما امید و به ضعیفان ما نیرو و به محافظه کاران ما گشتاخی و به نشستگان ما قیام و به راکدان ما تکان و به مردگان ما حیات و به کوران ما نگاه و به خاموشان ما فریاد و به مسلمانان ما قرآن و به شیعیان ما علی(ع) و به فرقه های ما وحدت و به حسودان ما شفا و به خودبینان ما انصاف و به فحاشان ما ادب و به مجاهدان ما صبر و به مردم ما خودآگاهی و به همه ملت ما همت، تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت ببخش
مدیر وبلاگ : این مطلب را از دست ندهید. معنای انسانیت ، بوی خوش معرفت واقعی و نوع دوستی را میتوان از این مطلب بویید.
امیدوارم و مطمئنم که مورد پسند شما قرار بگیر./همین
در بطن موجهایی که در شبکههای اجتماعی به راه میافتد، گاهی اتفاقاتی وجود دارد که به شدت قدرت اثر گذاری دارند؛ چه در فاز مثبت و سازنده و چه در فاز منفی و مخرب. فارغ از اینکه غالبا کدام نوع قوت بیشتری میگیرد و پیرامون چه نوع اتفاقاتی رقم میخورد، این گونه به نظر میرسد که در بسیاری شان مفهوم کنایی "مرغ همسایه غاز است" را میتوان دید وگرنه حتما ماجرای معلم مریوانی اکنون مشهور ترین حکایت روزمان میبود.
زمانی که بنگاه خیریه برآورده کردن آرزو در سانفرانسیسکوی آمریکا برای معطوف کردن توجه مردم به یک موضوع، مایلز اسکات ٥ ساله، بیمار خردسالی که توانسته بود بر سرطان خون پیروز شود را با لباس بت من به سطح شهر برد تا بتواند به کمک صدها نفری که همراهیش میکردند، در حضور ناظران پرشمار و دوربینهای خبری، شهر را از اشرار پاک کند و به آرزویش برسد، شاید ما هم پیش خودمان این اقدام را ستودیم و گفتیم کاش بنگاهی مشابه در کشورمان میبود که بتواند کار مشابهی انجام دهد.
این دریا در شهراسکاگن در کشور دانمارک در میان دریای بالتیک ودریای شمالی می باشد.این دو دریا یکی آب آن شیرین ودیگری آب آن شور است و هیچ وقت به هم نمی پیوندید تفاوت رنگ های این دریا می توان مشاهده کرد.
همزمان با برگزاری همایش بین المللی شیخ صفی الدین اردبیلی جد اعلای سلسله ی صفوی در تهران، سنگ نوشته مرتبط با گرایش مذهبی صفویان و سیادت آنها در دارالارشاد اردبیل شناسایی و بازخوانی شد.
به نقل از روابط عمومی دبیرخانه دائمی آیین نکوداشت شیخ العارفین سید صفی الدین اردبیلی، براساس نتیجه بررسی های علمی حسن یوسفی؛ باستان شناس دوره اسلامی و صفویه پژوه اردبیلی این سنگ نگاره با ابعاد 117 در 43 در 6 سانتیمتر از جنس رسوبی آهکی سبز تیره بوده و متن آن متشکل از 10 سطر می باشد.
در این پست تصاویری بی نظیر از استان اردبیل و جاذبه های طبیعی ناب و بکر آن می اورم . حدس میزنم که شما هم ندیده باشید. برای مشاهده ی همه ی تصاویر به صورت کامل و در سایز بزرگ و پاره ای توضیحات به ادامه ی مطلب مراجعه کنید.
یاد معلم ادبیات اول راهنماییم هم بخیر که هم اکنون به یادم افتادند که همیشه بر لب داشت این بیت را:
جانیم منیم انیم منیم آذربایجانیم منیم
ساوالان عروس کوه های جهان -طاووس گلی شیروان دره سی - مشگین شهر
با خود گفتم مطلب طولانی نگذارم که حوصله شما اچازه دهد تا چند خط زیر را در باره این بانوی بزرگوار بخوانید.
حضرت سـكـینه علیهاالسلام دخـتـر بـا كـمـال و بـا فـضـیـلت امـام حـسـیـن علیه السلام و ربـاب فـرزنـد امـرىء القـیـس اسـت.نـامـش را، أمـیـمـه، أمـیـنـه، آمـنه، امامه و امیّه گفته اند امّا به «سـكـیـنـه» لقـبـى كـه مـادرش، ربـاب بـه او داده مـشهور مى باشد.
سـال ولادت ایشان به درستى روشن نیست ولى ولادتش قبل از شهادت عمویش امام مجتبی علیه السلام بوده است و در روز عاشورا، از ده سال بیشتر داشت.
دربـاره ازدواج حضرت سـكـینه علیهاالسلام نیز، بـا همسـران مـتـعـدّد گـزارشهاى مـخـتـلفـى نـقـل شـده، ولى آنـچـه صـحـیـح به نظر مى رسد آن است كه وى با پسر عموی خویش «عبدالله بن الحسن بن علی بن ابی طالب» ازدواج كرد اما عبدالله در كربلا شهید شد و آن بانو از او فرزندی نداشت.
مدیر وبلاگ : به خودم گفتم شاید شاید نخونده باشین این مطلب رو هر چند که بعیده و توی همه خبرگذاری ها نوشته شد ولی گذاشتم اگر که نخونده باشین اینجا بخونین.
برای سلامتی سردار عشق حاج قاسم سلیمانی صلوات
وبلاگ سرزمین شلمچه
روایت حاج قاسم سلیمانی از خواب نوجوانی که سرش را در سوریه بریدند
نوجوان ۱۷ ساله که اخیراً (در سوریه) شهید شد، به دوستانش گفته بود که ۲ شب است، خواب میبینم که روی سینهام نشستهاند تا سرم را از تنم جدا کنند، فریاد میزنم و آنوقت است که امام حسین(ع) میآید.
مهدی مشکینی نویسنده وبلاگ سرزمین شلمچه نوشت: مراسم چهلمین روز درگذشت مادر شهیدان حسین و اصغر ایرلو که با عنوان سنگ صبور برگزار شد، میزبان حضور سرزده سردار حاج قاسم سلیمانی بود. حاج قاسم طبق معمول سرپا ایستاد و سخنرانی کرد. در ابتدای اظهارات کاملاً استراتژیک خود، از ایدئولوژی با عنوان هژمونی برتر در مقابل قدرتهای نظامی و اقتصادی یاد کرد و گفت که جنگ33 روزه، مصداق غلبه ایدئولوژی بر تکنولوژی بود.
حاج قاسم در بیان مصداق و مثال عینی درباره قدرت ایدئولوژی مبتنی بر وحی خاطرهای گفت که بغض گلویش را گرفت.
«نوجوان 17 ساله که اخیراً(در سوریه) شهید شد، به مادرش میگوید، با توجه به خوابی که دیدهام این آخرین ناهاری است که باهم میخوریم، مادر اجازه تعریف خواب را نمی دهد. برای دوستانش اینگونه تعریف کرده بود. 2 شب است که خواب میبینم که روی سینهام نشستهاند تا سر از تنم جدا کنند، فریاد میزنم و آنوقت است که امام حسین(ع) میآید و میگوید نترس، درد ندارد... را هم بریدند، درد نداشت.»
مثبتاندیشی این نیست که عینکی به چشمهایتان بزنید که همه جا را خوشرنگ نشان میدهد و همه چیزهای منفی که در زندگی با آنها روبهرو میشوید را نادیده بگیرید. این رویکرد به همان اندازه نادیده گرفتن مثبتهای زندگی ویرانگر است. تعادل، با مقدار سالمی واقعگرایی، رمز کار است. پس وقتی خود را درگیر افکار منفی دیدید، چه باید بکنید؟
این مسئله را توجیه کنید که به دنبال استراحت حدود هشت ساعت در شبانهروز میتوان به طرز موفقیتآمیزی مطالعه کرد.
تنها خواستهای که فرزندتان از شما دارد، ایجاد محیط امن و آرام برای آنهاست. فراموش نکنید که فرزند شما به چیزی خواهد رسید که در توان دارد نه حدی که خواستهی شماست. پس در گام نخست، توقعات خود را با توان فرزندتان تطبیق دهید. پدر و مادر مضطرب، افسرده و اهل کنترل و تبعیض با حساسیتهای وسواسگونه، نه تنها باعث موفقیت فرزند نمیشوند بلکه باعث نگرانی، کاهش اعتمادبهنفس و سلب آرامش او خواهند شد. سعی کنیم رفتارهای عاطفی و دلسوزانهی خود را با کنترل صحیح و متعادل در مسیر موفقیت سوق دهیم. در مورد تماشای تلویزیون و بازی افراطی با کامپیوتر، نظارت مستقیم داشته باشید و اوقات فرزندتان را با توجیه منطقی آثار مضر این ابزار، به مطالعه یا استراحت توأم با آرامش اختصاص دهید. خواب فرزندتان را کنترل کنید. قبل از خواب، بیشتر به عوامل خندهآور به جای نصیحت بپردازید تا فرزندتان با آرامش بخوابد. این مسئله را توجیه کنید که به دنبال استراحت حدود هشت ساعت در شبانهروز میتوان به طرز موفقیتآمیزی مطالعه کرد. در خانوادهی موفق جایی برای بحث بینتیجه نمیماند. به جای آن بیشتر به حل مشکل بپردازید. رقابت شخصی را سرلوحهی کار قرار دهید و تبعیض و مقایسه را کنار بگذارید. در نتیجه به آرزوی قلبی خود یعنی موفقیت و آرامش فرزند خود خواهید رسید.
مقیم لندن بود. تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند ۲۰ سنت اضافه تر می دهد!
می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی گذشت و به مقصد رسیدیم .
موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت:
آقا از شما ممنونم .
پرسیدم بابت چی ؟
گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم . با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم . فردا خدمت می رسیم! تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد . من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم.
شاید یکی از سوالاتی که ممکن است برای خیلی از کنکوری ها پیش بیاید این سوال است که من تا به حال هیچ کدام از منابع را نخوانده ام و مطالعه نکرده ام.
ایا ممکن است که بتوانم رتبه ی خوبی کسب کنم. اگر که می خواهید پاسخ این سوال را بدانید با دقت به جوابی که من میدهم توجه کنید.
یک :
اول از همه باید واقع نگر باشید چون در مقایسه با افرادی که از ابتدا شروع به مطالعه ی دروس کرده اند عقب هستید . این به شما و اراده ی شما بستگی دارد که در این فرصت باقی مانده چه مقدار تلاش و کوشش داشته باشید. اگر که می بینید از خیلی از هم کلاسی هایتان عقب هستید نا امید نشوید.
در اینجا برای روشن شدن قضیه دو مثال برای شما عنوان میکنم :
افرادی هستند که در همین دوره کنکور ماه ها عقب افتاده اند اما در ادامه راه با اراده ای که خرج کرده اند رتبه هایی را کسب کرده اند که تعجب همگان را برانگیخته است.حتی گاها رتبه های زیر 100 یا همان دورقمی.
افرادی نیز بوده اند که با دیدن این نکته که تا به حال درس نخوانده اند نا امید شده و بقیه زمان های خود هدر داده اند. یا به امید اینکه از هفته بعد و روز بعد شروع به خواندن میکنند خود را فریب داده اند و زمانی از خواب بیدار شده اند که کار از کار گذشته و یکی دو هفته تا کنکور مانده است.
دوم :
من به شما میگویم اگر که با این وضعیت رو به رو هستید باید چندین کار را انجام دهید :
1.گذشته را فراموش کنید و سرزنش خودتان را متوقف.چون این کار هیچ سودی برای شما ندارد ، بدانید که همه ممکن است اشتباه کنند.
2.تصمیمی محکم و راسخ بگیرید و هدف خود را واقع نگرانه انتخاب کنید و ببینید که می خواهید در کدام دانشگاه و رشته تحصیل کنید.
3.پس از انتخاب هدف با عزم و اراده ای قوی به سوی هدفتان پیش روید.نگذارید هیچ مانعی شما را از رسیدن به هدفتان بازدارد.
4.به یاد داشته باشید شما چون که دیرتر از دیگران شروع کردید باید بیشتر از انان تلاش کنید.
5.باور داشته باشید به خودتان و هدفتان. با احساسی خوب درس بخوانید البته با برنامه ریزی دقیق و منظم.
به یاد داشته باشید که اینده همان چیزی است که شما ان را برای خود خواهید ساخت نه دیگران برای شما پس باید خودتان تلاش کنید